مُهر «باطل شد»!
ترجمه و توضیح: ا. م. شیری ترجمه و توضیح: ا. م. شیری

یکی از مهمترین خبرهای ماه گذشته، برگزاری مراسم جشن هشتادمین سالروز تولد میخائیل گارباچوف در لندن بود. ابتدا اصل خبر و سپس ملاحظات مترجم.

متن کامل خبر منتشره در «30.03.2011 http://MIGnews.com.ua,» چنین است:

«برای شرکت در مراسم هشتادمین سال تولد گارباچوف در لندن،

شخصیت های مهم از همه جهان دعوت شدند.

بگزارش آژانس «لیگا بیزنس اینفورم» بمناسبت هشتادمین سال تولد میخائیل گارباچوف اولین رئیس جمهور اتحاد شوروی روز سی ام مارس در تالار سلطنتی هنر و علم لندن کنسرت خیریه تشکیل شد. مبالغ حاصل از فروش بلیط های آن، در بنیاد خیریه مک میلان و بنیاد بین المللی رئیسه گارباچووا برای معالجه بیماران مبتلا به سرطان صرف خواهد شد.

هنرمندان مشهور شرون استون و کوین اسپیسی، مجریان این مراسم بودند. همچنین والری گرگییف و ارکستر سمفونیک لندن، دیمتری خوروستوفسکی، لارا فابیان، ایگور کوروتوی، گروه اسکورپیونها و دیگران (مجموعا ١۵ ستاره جهان و روسیه) در صحنه هنرنمایی کردند.

حضور شخصیتهایی از جمله، میلا یوویچ هنرپیشه، فابیو کاپللو مربی تیم منتخیب انگلیس، آرنولد شوراتسنیگر هنرپیشه و سیاستمدار و جون میجر نخست وزیر اسبق بریتانیای کبیر در میان مهمانان، بسیار جالب توجه بود.

لئونید شلاهوور تهیه کننده کنسرت، در سخنان خود گفت: «این کنسرت با شکوه به افتخار میخائیل گارباچوف، انسانی که با اقدام و عمل خود جهان را واقعا در سمت بهتر تغییر داد، برگزار می شود. به برکت شهامت و رهبری او بر کشور، «جنگ سرد» پایان یافت، و شرق و غرب متحد شدند. لیست شرکت کننده در صحنه و همچنین لیست شخصیتهای مهم از دنیای سیاسی و شو بیزنس، که در مراسم حضور خواهند داشت، نشاندهنده احترام جهانی به میخائیل گارباچوف می باشد».

علاوه بر این، در تالار آلبرت مراسم اهدای جایزۀ «انسان، تغییر دهندۀ جهان» که مطبوعات غرب بطور غیررسمی آن را «جایزۀ گارباچوف» نام داده اند، برگزار گردید. این جایزه بر اساس سه اصل منطبق با «سه معیار» رفرم گارباچوف «نوسازی» (بخاطر کمک به رشد تمدن)، «علنیت» (بخاطر مساعدت به فرهنگ جهان باز) و «تسریع» (برای کمک به رشد علم و تکنولوژی معاصر) همه ساله به سه نفر اهداء خواهد شد.

بگزارش «MIGnews.com.ua» میخائیل گارباچوف، سیاستمدار افسانه ای در مراسم هشتادمین سال تولد خود ترانه «شب تاریک» را همآوا با تکخوان گروه «ماشین زمان» اجرا کرد.

میخائیل گارباچوف، آخرین دبیر کل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و تنها رئیس جمهور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی هشتادمین سال تولد خود را روز دوم ماه مارس، برگزار کرده بود».

پایان خبر

ملاحظات مترجم

طبیعتاًَ، هر کسی در چهارچوب بینش طبقاتی و درک سیاسی خود، در مورد خبر فوق اظهار نظر خواهد کرد و به قضاوت خواهد نشست.

به باور مترجم خبر، برگزاری مراسم جشن تولد گارباچوف، چه در روسیه تحت حاکمیت مافیای الیگارشی- جنایی و چه در کشور امپریالیستی بریتانیای سلطنتی، در واقعیت امر، بمعنی کوبیدن مُهر «باطل شد» بسیار پُررنگ دیگریست بر همه خزعبلات و تئوری بافی های پروفسور مآبانه گونه های مختلف وازدگان و نادمین «چپ» که، بویژه طی دو دهه اخیر تمامی مساعی خود را بر آن معطوف داشته اند تا نقش ارتجاع امپریالیستی و خیانت باند یهودایی گارباچوف- یلتسین- یاکوولیویف در تخریب نظام سوسیالیستی، تجزیه و مستعمره سازی اجزاء اتحاد شوروی، کشورهای بلوک شرق و ممالک دیگر را انکار نمایند.

این دسته، تمام ادعاهای رسوای نظریه پردازان و مبلغان سرمایه داری را از زباله دانی های متروکه بیرون کشیده، بنام «مدرن»، «نو»، «دمکرات» و غیره، این دست آن دست می کنند تا دفاع شرمگینانه خود از نظام پوسیده سرمایه داری را در پشت چنین الفاظی پنهان سازند. البته روشن است که ذکر حتی بخشی از ادعاهای آنها، نه وظیفه این نوشتار است و نه لزومی دارد. بخصوص اینکه مراسم بزرگداشت هشتاد سالگی گارباچوف از سوی رژیم امپریالیستی- سلطنتی انگلیس، بخودی خود محکمترین سند بی اعتباری همه ادعاهای این دستجات است. برغم این، در اینجا یادآوری فقط فشرده و عصاره همه این تئوریهای ضدعلمی و بی پایه مبنی بر اینکه گویا «سوسیالیسم قرن بیستم در طول هفتاد سال حیات خود نتوانست کاری از پیش ببرد و خودبخود فروپاشید»، کفایت می کند.

در پاسخ به اینگونه ادعاهای بی پایه، لازم به گفتن است که:

اولا- عمر هفتاد ساله در تاریخ یک نظام اجتماعی- اقتصادی مدت زمان قابل توجهی نیست.

ثانیا- همه هفتاد سال عمر «سوسیالیسم قرن بیستم» به سازندگی نگذشت. بلکه، در خوشبنیانه ترین حالت، دوره سازندگی آن حتی کمتر از سه دهه بود. بقیه مدت در جنگ و بازسازی ویرانی های ناشی از آن جنگها گذشت. پس از پیروزی انقلاب کبیر اکتبر در سال ١٩١٧ تا ١٩٢۵ درگیر جنگ ویرانگر داخلی با حمایت و پشتیبانی همه جانبه ارتش اشغالگر ١٤ کشور حاضر در خاک اتحاد شوروی بود. از سال ١٩٤١ درگیر جنگ کبیر میهنی در مقابل تجاوز فاشیسم سرمایه­داری بود. این جنگ عادلانه نیز با پیروزی کشور شوراها خاتمه یافت. در مدت زمان کوتاهی که زخمهای کاری جنگ التیام بخشیده شد، از سال ١٩۵٣ دوره بحران رهبری (دوره خروشچوف تا گارباچوف)، دوره جدال و کشمکش بین سه دسته بندی با غلبه اپورتونیستها و خائنین بر حزب کمونیست و دولت شوروی (خائنین و اپورتونیستها ــ میانه روهای بی خاصیت ــ کمونیستها) آغاز گردید. بدین ترتیب، تمام دوره سازندگی سوسیالیستی را فقط فاصله سالهای ١٩٢۵ تا ١٩٣٩ و ١٩٤۵ تا ١٩۵٣ شامل می شود.

ثالثا- و بالآخره، سوسیالیسم قرار است در آینده کدام مشکلات و معضلات اجتماعی را حل نماید که «سوسیالیسم قرن بیستم» (بزعم چپهای نو) ار عهده حل آنها بر نیامد؟

پاسخ صریح و سرراست به همین سؤال آخری می تواند ماهیت همه برداشتها از سوسیالیسم علمی و  برخوردها به گذشته و آینده آن را روشن سازد.

قبل از هر توضیحی، اشاره به نکته لازم است که افزودن هر گونه پسوند به سوسیالیسم، اعم از «سوسیالیسم قرن بیستم»، «سوسیالیسم قرن بیست و یکم»، «سوسیالیسم دمکراتیک»، «سوسیالیسم نو، مدرن» و یا هر کلمه دیگر، در واقعیت خود نوع آشکار سفسطه گری و در عین توهم پراکنی پیرامون سوسیالیسم و دفاع از سرمایه­داریست. سوسیالیسم علمی، به انواع قرن بیستمی و قرن بیست و یکمی تقسیم نمی شود. سوسیالیسم علمی (عدالت اجتماعی)، خواست دیرین بشری و مرحله آتی تکامل اجتماعی- تاریخی است که در اصول جهانشمول و قوانین عام خود، والاترین ارزشهای انسانی، یعنی آزادیهای فردی و اجتماعی، استقلال ملی و دولتی، حق تعیین سرنوشت برای خلقهای تحت ستم، صلح و امنیت پایدار، تجدد و نوگرایی، ترقی و تکامل، انساندوستی و برخورداری هر کس از حق کار، مسکن و زندگی شایسته، برابرحقوقی انسانها در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صرفنظر از جنسیت، نژاد، ملیت و باورهای دینی- مذهبی آنها را مورد تأکید قرار داده است. بنابراین، سوسیالیسم علمی از هرگونه پسوند، اگر نیات ناپاکی در پشت این پسوندها نهفته نباشد، بی نیاز است. افزودن هر گونه پسوندها به سوسیالیسم علمی همانقدر غیرعقلانی است که مثلا، کسی بگوید مسیحیت و یا اسلام خداپرستانه، نبوی و یا هر نوع دیگر.

اما پاسخ سؤال فوق در فهم این واقعیت نهفته است که وظیفه اصلی و اساسی انقلاب سوسیالیستی و حاکمیت کارگران و زحمتکشان بر آمده از آن همچنانکه در گذشته بود، در آینده نیز عبارت است از: لغو مالکیت خصوصی بر ابزار و بنگاههای تولیدی در وهلۀ اول بزرگ و زمین، تغییر روابط و مناسبات تولیدی استثمارگرانه و پایان دادن به بهره کشی انسان از انسان، لغو امتیازات طبقاتی و تأمین شرایط استفاده برابر از امکانات موجود برای همه و همچنین، تأمین شرایط مشارکت عامه مردم در قدرت سیاسی و توسعه و ترقی کشور.

در این امر که، آیا سوسیالیسم واقعاًَ موجود گذشته، که امروز واقعاًَ وجود ندارد، در اجرای اصول بنیادی سوسیالیسم علمی و در پاسخگویی به مشکلات و معضلات عظیم اجتماعی موفق بود یا نه، یادآوری مجدد مواردی چند ضرورت دارد.

هیچکس، حتی دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان، نمی توانند منکر این واقعیتها باشند که حاکمیت کارگران و زحمتکشان بر آمده از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، از همان ابتدای پیروزی، علیرغم مقاومت هولناک ضدانقلاب داخلی و خارجی، توانست با اجرای بسیار موفقیت آمیز اصول اساسی سوسیالیسم علمی، شرایط مساعد مشارکت همگانی در حاکمیت سیاسی از طریق شوراهای منتخب کارگران و دهقانان را تأمین نموده و با غلبه سریع بر مشکلات و معضلات اجتماعی از قبیل بیکاری، بی مسکنی، بیسوادی و بسیاری دیگر، کشور را بسرعت در سمت تکامل و ترقی و توسعه علمی- صنعتی- اجتماعی هدایت نماید.

امروز دیگر کمترین جای تردید باقی نمانده است که همه تلاشهای ایدئولوگهای سرمایه داری و تکرار کور- کورانه نظرات آنها از سوی چپهای نادم دایر بر «ناکارآمدی سوسیالیسم» و «ناتوانی سوسیالیسم قرن بیستم در تأمین شرایط توسعه و تکامل اجتماعی» اصولا، اقداماتی هستند در جهت انکار هدفمندانه نقش مخرب ارتجاع امپریالیستی و باندهای خائن داخلی برهبری گارباچوف در تخریب و تجزیه کشورهای سوسیالیستی که بویژه در شرایط تعمیق بحران ساختاری سرمایه داری، اهداف عدالت ستیزانه  (ضد سوسیالیستی) را دنبال می کند.

برای درک روشنتر واقعیتهای سوسیالیسم واقعا موجود در قرن گذشته، در اینجا تصویر مختصر و فشرده ای از جوامع سوسیالیستی، بویژه اتحاد شوروی را ارائه داده و به چپهای «دمکرات، نو و مدرن» پیشنهاد می کنم آن را با اوضاع اسف انگیز امروزی این «کشورهای مستقل» پس از بازسازی سرمایه داری به برکت «اقدام و عمل»، «شهامت و رهبری» گارباچوف که همچون جوامع سرمایه داری بویژه، کشورهای عقب مانده، که در آنها نه از علم و صنعت و تکنولوژی اثری مانده و نه از کار و کارخانه و کارگر خبری، و بیکاری، بی مسکنی، فقر و گرسنگی عمومی به مشخصه اصلی آنها تبدیل شده است، مقایسه نمایند و پس از آن برنامه و تاکتیکهای مبارزاتی خود را نه برای ساختن جامعه عالی تر از آن، حداقل برای از میان برداشتن مشکلات اجتماعی مانند بیکاری، کارتنخوابی، اعتیاد، تن فروشی و رفع ستم ملی علیه خلقهای غیرحاکم (توسعه و ترقی و فرستادن ماهواره بمدار کره زمین و انسان به فضای کیهانی پیشکش) بروز نمایند تا معلوم شود چه هدفی را از این همه تبلیغات ضدسوسیالیستی دنبال می کنند و در زیر پرچم کدام طبقه اجتماعی سینه می زنند.

و اما آن تصویر فشرده: حاکمیت شورایی بر آمده از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، پس از پیروزی در جنگ داخلی و بیرون راندن ارتشهای اشغالگر، از سال ١٩٢۵ تا سال ١٩٢٩ توانست کشور را به سطح امپراطوری روسیه سال ١٩١٣، سال قبل از جنگ جهانی اول برساند. در فاصله سال ١٩٢٩ تا آغاز جنگ جهانی دوم، دولت سوسیالیستی موفق شد در ویرانه های امپراطوری نیمه سرمایه­داری- نیمه فئودالی روسیه، یک کشور پیشرفته صنعتی و یکی از دو قدرت سیاسی- اقتصادی جهان را بسازد. بطور کلی، کشور شوراها در طول هفتاد سال حیات خود، در زمینه حل مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی مثل از میان برداشتن بیکاری، بی مسکنی، بیسوادی و تأمین شرایط استفاده از امکانات تحصیل، طب، بهداشت و استراحت رایگان برای همه و همچنین در عرصه علوم  و تکنولوژی مثل فرستادن اولین ماهواره به مدار کره زمین، تسخیر فضای کیهانی و فرستادن اولین انسان به فضا و بسیاری دیگر، به دستاوردهای اعجازانگیزی نائل شد که در تاریخ بشر، در هیچ کشور دیگر جهان و در هیچ نظام اجتماعی- اقتصادی سابقه نداشت و هنوز هم ندارد.

اولین معجزه انقلاب اکتبر تشکیل اولین حاکمیت کارگران و زحمتکشان برای اولین بار در تاریخ بشر، تشکیل کشور اتحاد شوروی در امپراطوری کثیر المله روسیه بود. حاکمیت شوروی برای اولین بار در تاریخ موفق شد:

ــ بنیان بیکاری، بزرگترین و جان سخت ترین مشکل اجتماعی را بر اندازد. بعد از بسته شدن اداره کاریابی در سال ۱٩٢٩، اتحاد شوروی یگانه کشور در تاریخ جهان بود که در آن، بیکاری تخلف از قانون محسوب می شد. در صورت وجود یک نفر بیکار، قبل از هرکسی، دولت و ارگانهای ذیربط ، اولین متخلفین محسوب می شدند. هیچ کارخانه و کارگاهی، مؤسسه و یا اداره ای بهیچوجه حق اخراج هیچ کارگر و یا کارمندی را نداشت. تغییر شغل و یا محل کار، فقط بخواست شخصی و ارائه موافقتنامه کتبی از محل کار جدید امکان پذیر بود؛

ــ بیسوادی را بطور کامل از میان بردارد؛

ــ مشکل مسکن، مزمن ترین مشکل جوامع بشری را بطور بنیادی حل کند؛

ــ آموزش، تحصیل و تربیت از مهد کودک و ابتدائی تا آخرین مدارج را رایگان سازد؛

ــ سیستم گسترده آکادمی های علوم و شهرــ فرهنگستانها را دایر کرد و مراکز علمی و تحصیلات عالی را در جمهوریهای عقب مانده بسرعت تأسیس و توسعه بخشد؛ احداث آکادمی شهر سیبری و تأسیس اولین دانشگاه دولتی آذربایجان، دو نمونه از آنهاست؛ 

ــ سیستم بیمه، بهداشت، درمان، تامینات اجتماعی و امکانات پزشکی رایگان برای همه را بر قرار نماید؛

ــ شبکه بسیار گسترده خدمات و کمکهای اولیه پزشکی را در سراسر کشور راه اندازی کند؛

ــ ریشه معضل لاینحل گدائی، گدا پروری و شیوه زندگی انگلی ناشی از روابط و مناسبات ناعادلانه اجتماعی را بخشکاند و ضرورت وجود بنیادها، انجمنها و مؤسسات خیریه را بکلی از میان بردارد؛

ــ ریشه مفاسد اجتماعی از قبیل، اعتیاد به مواد مخدر، فحشاء و تن فروشی را بخشکاند؛

ــ اولین ماهواره را در مدار زمین قرار دهد؛

ــ فضای کیهانی را تسخیر و اولین انسان را به فضا بفرستد؛

ــ اولین زن فضانورد، والنتینا تروشکووا را به فضا بفرستد؛

ــ اولین چاه نفت را در دریای آزاد، در دریای خزر حفر کند؛

ــ مسئله ملی، حقوق و آزادی ملتها، حق آزادنه تعیین سرنوشت ملتها تا جدایی کامل برای گروههای ملی را بطور تمام و کامل در قانون اساسی تثبیت نماید؛

ــ بازار ملی را تشکیل دهد و نظام تعیین و تثبیت نرخ کالاها بوسیله تولید کننده و یا کمیته قیمت گذاری را نهادینه و با قطع دخالت سوداگران و دلالان در امور بازار، از بی ثباتی و افزایش دائمی قیمتها جلوگیری نماید؛

ــ شبکه گسترده استراحتگاهها، نقاهتگاهها و تفرجگاهها را برای استراحت، معالجه و تفریح کارگران راه اندازی کند؛

ــ مسافرتهای هوائی را برای عموم مردم، قابل دسترس ساخته و خدمات عمومی از قبیل حمل و نقل شهری، استفاده از آب و فاضلاب، برق و گاز بسیار ارزان را اجرا نماید؛

ــ با ساخت و ساز مقاوم و سازماندهی توپخانه قدرتمند ابر پراکنی، بر بسیاری از پیامدهای ناگوار حوادث ناهنجار و غیرمنتظره طبیعی، مثل زلزله، بارندگی های سیل آسا، طغیان رودخانه ها، رانش زمین، بارشهای غیرموسمی زیانبار و غیره غلبه نموده و از بروز فجایع انسانی در پی این قبیل حوادث، جلوگیری کند؛

ــ با بهره گیری از تکنولوژی فوق العاده پیشرفته در کشاورزی و دامداری، بویژه کشت و آبیاری و برداشت، شرایط توسعه مناطق روستائی را فراهم آورد؛

ــ در زمینه ساخت و تولید هواپیما و هلی کوپتر، به پیشتاز جهان تبدیل شود؛

ــ و صدها موارد دیگر که در تاریخ بشر بی سابقه بود.

این همه، درسایه اجرای اصول سوسیالیسم علمی بدست آمد و مردم اتحاد شوروی در امنیت و آسایش کامل، درشرایط فارغ از دغدغه و نگرانی از فردای خود و فرزندانشان، در جامعه آرام و دور از جوّ عصبی، کار و فعالیت می کردند. مردم شوروی در سایه دولت سوسیالیستی خود همچنان که در زمینه های مختلف علمی و صنعتی دستاوردهای خارق العاداه ای به بشریت عرضه داشتند، در عرصه های هنر و ادبیات، شعر و موسیقی، تئاتر و سینما نیز ماندگارترینها و جاودانه ها را خلق کردند. همه خلقهای شوروی در سیر و سلوک، در صلح و امنیت و رفاه، برادروار در کنار هم زندگی می کردند؛ دوستی، برادری، همکاری و تبادل تجربه مشحصه اصلی آنها بود. در کل جامعه اتحاد شوروی، پدیده ای بنام بدهکار و بستانکار، مقروض و طلبکار، هیچگاه موضوعیت نداشت. در سیستم سوسیالیستی شوروی، هیچ کس در بدترین حالت بی کس و بی پناه نبود. دولت سوسیالیستی پناه و تکیه گاه همه بود. کودکان از وسیع ترین امکانات بهره می بردند. در تمام مملکت هیچ کودکی کار نمی کرد؛ هیچ خانواده ای به کار کودک یا کودکانش احتیاج نداشت و نیازی هم به تصویب قوانین پرطمطراق منع کار کودکان نبود. هیچگونه تبعیض و تمایزی بین زن و مرد نبود.۷۰ درصد زنان دارای تحصیلات عالی بودند. حرمت انسانی به مقام و موقعیت شغلی او بستگی نداشت. همه معلولان، بیماران روحی و روانی فاقد توانایی کار، از حمایت همه جانبه دولت برخوردار بودند. محلات و مناطق شهرها، به شمال و جنوب، فقیرنشین و اعیان نشین تقسیم نمی شدند... و بسیاری ارزشها و ارزشمندهای دیگر.

گذشته از اینها، آیا فقط همین برگزاری مراسم با شکوه و پر هزینه هشتامین سال تولد گارباچوف با شرکت «شخصیتهای مهم جهان» در لندن و قدردانی از «اقدام و عمل»، «شهامت و رهبری او»، بمعنی مُهر ابطال همه ادعاهای چپهای «نو»، «مدرن» و «دمکرات» در مورد «ناکارمدی سوسیالیسم» و «ناتوانی سوسیالیسم قرن بیستم در پاسخگویی به مشکلات و معضلات اجتماعی» و همچنین، بمعنی افشای نیات ناپاک آنها در انکار آگاهانه نقش ارتجاع امپریالیستی و باندهای خائن و سرسپرده داخلی برهبری گارباچوف در تخریب جوامع سوسیالیستی نیست؟ و آیا این همه، نشانه خصومت طبقاتی این گونه «چپها» با عدالت اجتماعی و تحریف مفاهیم توسعه و ترقی، پویائی و تکامل اجتماعی نیست؟

٤ اردیبهشت ١٣٩٠

پایان بخش اول

____________________________________________________


April 24th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی